|
جـامعـه سـردفتـری در مقـابـل آزمـونی بـزرگ ـ یه نقل از وبلاگ جناب طباطبائی ـ
خبری در راه است ..... اطلاع حاصل شد در سلسله اقدامات تحمیل پرداخت حق التحریر سردفتران توسط پوز بانک ملی اخیرا بخشنامه ای از سوی ریاست سازمان ثبت اسناد صادر گردیده است و خدا کند که چنین نباشد ... گرچه نمیدانیم خطاب به مدیران کل است یا دفاتر اسناد رسمی ولی بهرحال محتوای آن جمع آوری دستگاههای پوز سایر بانکها از دفاتر اسناد رسمی است و معلوم نیست آیا این آخرین تیر ترکش است؟ یا بازهم تیری وجود دارد تا قلب جامعه سردفتری کشور را نشانه رود؟ مانده ام متحیر که چرا در اجرای یک امر زورمدارانه تا این حد اصرار؟ چرا قانون را ..چرا منطق را.. و چرا تعاملات را اینگونه با حربه زور و تحکم زیر پا میگذارند؟ زمانی که قانون و شرع تسلط اشخاص بر اموالشان را محترم دانسته چرا باید با اعمال سلیقه از بالا به پائین نگاه کنیم؟ چرا بر یک امر غیر منطقی اینچنین اصرار ورزیم؟ تمام هم و غم زعمای قوم صرف آن میشود که سران دفاتر را مجبور کنند حق التحریر را از طریق سیستم بانک ملی واریز کنند و بدون اینکه صراحتا بر این امر بعلت وجود منع قانونی تکلیف نمایند راه های دورزدن و محاصره و به عبارتی حمله گازانبری را آزمایش میکنند ابتدا بازرسین می آیند و بدون هیچگونه دلیل منطقی یا قانونی درخواست واریز می نمایند و چون جوابی نمیگیرند با فرم تعهد بازمیگردند که از این پس چنین شود ... عده ای مرعوب میشوند و محافظه کاری را بر ایستادگی و مقاومت ترجیح میدهند ولی حضرات را راضی نمیکند ... از دفتر نظارت و بازرسی سازمان به مدیران کل تکلیف میشود تا با توجه به لیست ارسالی دفاتری که تحریر را واریز نمیکنند سران دفاتر را بازرسی و صورتجلسه شود در اینجا نیز عده ای از همکاران که نگران آینده خود شده اند واریز را آغاز میکنند درحالیکه اعتقادی به قانونمندی آن ندارند .... بازهم سازمان رضایت نمیدهد زیرا هنوز به صد درصد نرسیده است و اینبار تقصیر را به گردن پوزهای بانکهای دیگر میدانند و تصور مینمایند سران دفاتر تنها مشکلشان پوز ملی است و برایشان قابل قبول نیست معضل اصلی دور زدن قانون است و سردفتر برای خودش شخصیت دارد و حاکمیت خود بر مالش را و محدوده شغلیش را محترم میشمارد و اگر مقاومتی هست در همین راستاست سئوال اینجاست اگر شما مسلط بر این حق مسلم سردفتر هستید چرا در تبصره 7 تعرفه آن را صراحتا تکلیف نکردید؟ اگر تبصره ماده 14 قانون دیوان عدالت عامل بازدارنده است و نگرانتان میکند چرا به جبر و فشار روی می آورید؟ سردفتر که با سازمان و مجموعه حرفه ای عناد ندارد اگر زیرساختارها بنحوی باشد که سردفتر را راضی کند ....اگر سیستم موجب تسهیل کار مردم و سردفتر شود .. اگر برای پیشنهاد و نظرات و انتقادات سردفتر احترام بگذارید ... اگر سردفتر را همراه بدانید نه در مقابل ... بدیهی است با آشتی و کدخدامنشی راه عبور سهل تر خواهد بود و نیازی به باز کردن راه عبور از میان سنگلاخ نیست بارها و بارها معایب این سیستم لجباز و مخرب اعصاب به مقامات بالا گزارش شد ... با مدارک کافی حقوق ازدست رفته سران دفاتر و عدم بازگشت وجوه بحساب سردفتر مطالبه شد ... برای متولیان امر هم اثبات شد این سیستم و این نرم افزار آن نیست که انتظارش میرفت و بارها به زبان بی زبانی گفته شد که این ره که تو میروی به ترکستان است .... ولی نتیجه ؟ هیچ ... زیرا سردفتر حرف حساب نمیزند ... سردفتر در تعامل نیست ... سردفتر مقاومت میکند ... سردفتر با حساب و کتاب و نظارت مالی موافق نیست .... آخه عزیزان من .. بزرگان و زعمای قوم !!! یکبار هم این راه نارفته تاریخی را تجربه کنید و به سردفتر و زیر مجموعه بها بدهید و نتیجه را مقایسه کنید سیستم را درست کنید ..نرم افزار را ارتقاء دهید حساب و کتاب و واریزها را میزان کنید ... سرعت را افزایش دهید .. به قول و قرار خود در خصوص دادن کارت اعتباری به سردفتر عمل کنید .... وجوه سردفتر را آنی بحسابش واریز فرمائید ... مرجع پاسخگو را معرفی کنید ... ضمانت اجرای عدم پشتیبانی به موقع را تعیین نمائید ...سردفتر را با مردم رودر رو قرار ندهید ... مشکل سردفتر را درک کنید .. و بعد بگوئید میخواهیم که به این دلایل در یک سیستم متمرکز وجوه دریافت گردد اگر مقاومتی شد؟ اینکه شما بالائید و ما پائین .. اینکه شما رئیسید و ما مرئوس ... اینکه شما حاکمید و ما محکوم .. دلیل اینهمه بی مهری نمیشود زیرا هرکس برای خود بعنوان یک انسان غروری دارد و شخصیتی و اعتباری و زمانی که قرار باشد همه را نشانه روید ولو آنکه به حکم قدرت اداری به نتیجه هم برسید این نوع تسلیم تالی فاسدی دارد که زیبنده نظام نیست ..زمانی که با این نحوه برخورد بتوانید سران دفاتر را مطیع نمائید حکایت فشار بر فنر است که هرآن در میرود و آن میشود که نباید بشود با تعامل و هم اندیشی بهتر میتوان امور را رتق و فتق کرد و هنگامی که راه حل منطقی و عقلائی وجود دارد چرا توسل به زور؟ اگر از هراستان یک نماینده به انتخاب سران دفاتر آن استان و زیر نظر سازمان انتخاب گردد و مسائل و برنامه های کاربردی مربوط به دفاتر اسناد رسمی مورد مشورت قرار گیرد و منتخبین این گروه طرف مشورت رئیس سازمان در امور مربوط به دفاتر قرار گیرند کار بدینجا نمیکشد که دیوار اعتماد چنین فرو ریزد ... اعلام شد رئیس کانون سردفتران عضو کارگروه و شورای سیاستگذاری سازمان تعیین شده ولی آیا یکبار به نظر این عضو در حوزه دفاتر بها داده شده؟ اعلام کنید تا بیش از 8000 سردفتر بدانند .... حال شما میمانید و این بخشنامه عنقریب الوصول ... میتوانید بازهم گردن نهید و منتظر بعدی هایش هم باشید و میتوانید همگی با پاسخی قانونی و منطقی با آن برخورد نمائید اینکه در ملک ما و در محدوده کاریمان ... اداره کل یا سازمان بتواند دخالت در چیدمان ملزومات اداریمان بنماید و امروز پوزهای بانکهای دیگر را جمع و فردا دستور برچیدن سیتمهای رایانه یا حفاظتی و میزها و نوع لباس و رنگ صندلی و ....صادر نماید به خودمان مربوط میشود و حقیر را وظیفه در تذکر بود تا همکاران را نظر چه باشد و عملکرد بر کدام منوال؟؟ برچسبها: دستگاه پوز, الزامات فراقانونی |+| نوشته شده توسط علی امینی در دوشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۱ و ساعت 22:13 |
