معـرکـۀ  پــوز !
از هنگامه تصویب مقررات مربوط به تنظیم اسناد اتومبیل در دفاتراسناد رسمی و مسائل پیش و بعد از آن تا موضوع بررسی و ابلاغ نشدن و شدن تعرفه حق التحریر و حواشی تأسف بار و زیان بار آن که در مقدمه ابلاغی تعرفهٔ جدید در سایت کانون بروز پیدا کرده مطالب زیادی برای نوشتن وجود داشت و حتی انگیزه برای نوشتن آن، ولی گویی خودسانسوری سایه سنگین خود را همچون وزنه‌ای سنگین که اجسام را به عمق آب می‌برد چنان بر دست‌ها تحمیل کرده بود که اعماق آدمی سنگینی آن خودسانسوری را حس می‌کرد و دست را و دل را یارای نوشتن نبود.
دل در حسرت فریاد بر ستمی بود که برما رفته و می‌رود و گویی خودمان نیز ـ و تأکید می‌کنم «خودمان نیز» ـ در این ستم همیاری و همکاری می‌کنیم که ذره ذره بسوزیم و آب شویم و قطرات آب شده شمع وجودمان، جای جای تنهای فرسوده ما را نشان گذاری کند! اما این فریاد هر بار به مصلحتی نانوشته و ناخواندنی در گلو شکسته و می‌شکند و در درون همچون توفانی و گردبادی تنوره می‌کشد و می‌پیچد که راهی برای خارج شدن بیابد.
هر بار کلام سعدی علیه الرحمه بیاد می‌آمد که «تا نگرید طفل کی نوشد لبن» پس باید کشت تا درو نمود اما دیگر  حکمتش در برابر دیدگان خودنمایی می‌کرد که «دو چیزطیره عقل است...» و باز زبان در کام می‌ماند و یدان مغلوله‌تان علی الاکتف و سر در جیب حیرت می‌بردم در اندیشه عاقبت کار خود و همکارانی که لقمه حلال محشی بالشرف و علو طبع را بر جیفه نیرنگ و دغل ترجیح می‌دهند و «لایخافون لومة لائم» و «لایجرمنک شنئان قوم الا تعدلوا...» را سرمشق و منش و مرام خویش کرده‌اند و «کالبنیان المرصوص» هستند نه همچو بیدی در برابر باد! تا اینکه...
نامه استاد ارجمند و فخرسردفتری جناب سید بزرگوار طباطبائی عزیز را زیارت نمودم که در آن از روی خیرخواهی و دغدغه قانون و اعتلای نام سردفتری به موضوع مراجعه بازرسین سازمان و ادارات کل برای بررسی و عنداللزوم اخذ تعهد در مورد عدم پرداخت حق التحریر اسناد مالی و حتی غیر مالی از طریق دستگاه پوز پرداخته و از کانون محترم سردفتران و دفتریان خواسته‌اند که ضمن اعلام موضع ـ که طبیعتا و قانونا می‌بایستی در مخالفت با تصمیم بازرسان باشد ـ صراحتا به این موضوع پرداخته و با اعلام نظر خود همکاران را تنها نگذارند.
بنده نیز همچون بسیاری از همکاران با ایشان موافق و چشم امید به نهادی دارم که نام سردفتران و دفتریاران را بر تارک خویش گذارده و نام «کانون» ش تداعی گرمی خانواده را دارد. اما:
فکر و احساس بنده این است که اگر کانون محترم مانند بسیاری از موارد دیگر در برابر تصمیمات فردی سازمان یا ادارات ثبت یا سایر نهاد‌ها سکوت را مصلحت دانسته بسیاری همچون بنده نیز به عنوان عضوی از این جامعه از باب «ید الله مع الجماعة» سکوت را پیشه می‌سازند ولی این تقاضا از کانون محترم منطقی است که مستندات و مدارک قانونی و نظری توجیه کننده بازرسی و اخذ تعهد برای استفاده همکاران و ازدیاد فضل و دانش امثال اینجانب را از طریق وبسایت کانون منتشر بفرمایند تا آن احساس تنهائی مد نظر همکار محترممان احساس نشود و بدانیم که امور در مجاری قانونی خود می‌باشد.

|+| نوشته شده توسط علی امینی در پنجشنبه هفدهم شهریور ۱۳۹۰ و ساعت 13:57