همایش نهم ، اتفاقی ویژه

 همایش نهم می‌توانست نباشد . می‌توانست برگزار نشود . می‌توانست گسستی در زنجیرۀ برگزاری همایش‌ها باشد . می‌توانست همت والای برگزاری نشست‌ها را سست کند . می توانست ... اگر : عزم و انگیزۀ راسخ پیش‌کسوتان و تلاش‌گران این عرصه نبود . اگر حرکت درست و به جای اول نبود . اگر همت کمیتۀ اجرایی نبود . اگر ... در یک کلام اگر خواست برگزاری آن در شرایط خاص نبود .

همایش هشتم تجربه‌ای بود که نشان داد : اولا : ما برای برگزاری نشست‌های انبوه و پرحاشیه‌ای که همۀ دوستان می‌خواهند سخن بگویند و خواست‌های خود را مطرح کنند آمادگی نداشتیم . هنوز خانه های خالی جدول متقاطع خود را که از شمال تا جنوب و غرب تا شرق میهن بزرگ امتداد دارد را پر نکرده ایم و هنوز تشکیلاتی که بتواند منسجم و یکپارچه عمل کند را در اختیار نداریم . تشکیلات قوی باید برای لحظه لحظۀ زمان و کلمه کلمۀ گفتارها و تصمیمات آن به آن برنامه داشته باشد . در ابتدای راه بودن و گام‌های بلند را به یکباره و خارج از توان برداشتن این مسائل را حتما در پیش‌رو خواهد داشت . دوم : حاضرین نشست‌ها نیز هنوز اسلوب برگزاری و نتیجه‌گیری را نمی دانند . بر هر هایی روی می گردانند و به هر هویی گردن برمی افراشند . هر کهنه ای را باطل و هر تازه‌ای را نوبر می پندارند . نه آنان را جای عتاب است و نه اینان را محل خطاب که همه یک دل‌اند و بریک خواست و آن دغدغۀ اعتلای جامع شغلی است و خصلت ما بوده که گفته‌اند : العجلة من الشیطان . چون شاهینی اوج می‌گیریم و همچون کبوترچاهی سر درچاه تنهائی خود می بریم . علت آن است که کار جمعی نکرده ایم و شعار دمکراسی داده‌ایم . قطار ایستاده را ارج و به محض حرکت آن را به سنگ زده‌ایم .

به‌جای آن‌که برای همایش بعد به تکاپو باشیم هر کس رایتی برافراشت و گام در راهی که بدان باور داشت گذاشت و آن‌قدر فاصله افتاد که کسی سراغ همایش نگرفت تا خبر آمد خواجه مرد ! و اینجا ساحة الرجال بود که دامن همت به کمر بسته شود و سخن از همایشی محدود و محدد در اقل زمان ممکن و براسلوب قبل فراهم گردد تا راه مستقیم بازشناخته و برهمان منهج به سوی غایت گام برداشته شود . با این پیچۀ غصۀ برطاقچه دل نشسته که علامت آن بغض در گلو بود که شورای عالی جامعه مجازی تصمیم به برگزاری همایش نهم گرفت و بعد اللتی و التی و همت بی مثال کمیتۀ اجرائی و مسئول آن که مدد از حق می ستاند و در راه آرمانش استوار گام برمی‌دارد به سمت تهران حرکت کردیم .

اگر نه زود ولی ورود ما به محل برگزاری همایش یعنی کانون سردفتران تهران چندان هم دیر نبود و برخی دوستانی که زودتر از راه رسیده بودند در محلی مشغول صرف صبحانه‌ای ساده بودند و کمیتۀ اجرائی در تکاپوی آغاز جلسه . لذت جان‌نواز دیداری دوباره و روشن شدن دیده‌‌‌ها به چهره‌های آشنا .

همه چیزمرتب می‌نمود و با برنامه . اولین هدیه کلاسوری و در آن جزوه‌ای مشتمل بر نوشته‌ها و دیدگاه‌های همکاران حاضر در مورد «فضای مجازی دفاتراسنادرسمی به قلم وبلاگ‌نوبسان » بود . همین اشارتی بود از انگیزه و پیشرفت و تکامل جمعی که خود بوده‌اند و خود و دغدغه و همکاری و بهبودی همایش‌ها یکی پس از دیگری.

وارد سالن جلسات هیأت مدیره کانون شدیم . اولین چیزی که توجه را جلب می‌‌نمود ، تصویر زیبای صورت مصمم همکار فرهیخته و معززمان حاج عبدالله خادمی عضو برجستۀ شورایعالی و کارت معرفی مخصوص همایش بر قاب عکس آویخته در صدر جلسه بود که امید است در همایش بعدی ریاست و اداره جلسه را بعهده گیرد و با همان شور و استحکام و دغدغه‌ای که در بیان و چهره‌اش آشکار می شود از قانون و عمل و تجربه بگوید و دلسوزانه بر منافع صنف پای بفشارد.

جلسه پس از طی مراسم رسمی با سخنرانی توجیهی و توضیحی ریاست شورا آغاز که ضمن بیان تشکر از حضور همکاران از چگونگی و ضرورت و محدودیت های برگزاری نشست به اختصار سخن به میان آمد و ای کاش امکانی فراهم شود تا این جلسات در فضای مجازی مستقیما برای همکاران سراسر کشور منتشر شود تا موجب اتحاد و همدلی بیشتر گردد .

جناب آقای مسلم آقا صفری همیشه گزیده می گوید و کوتاه . این بار نیز تمامی مقصود را در جمله‌هایی کوتاه ریخت تا همه تلاش خود در برگزاری این نشست اشاره نموده باشد . نوبت به مسئول کمیته اجرایی شورایعالی و متصدی توانمند برگزاری همایش بود که گفتاری مبسوط بیان داشت در ارتباطات و وبلاگ‌نویسی . فراز سخن مشترک همه‌گان تأسف از عدم امکان حضور تمامی همکاران علاقمند و فعال و فرهیخته در همایش بود که حداقل به این بهانه تجدید دیداری می کنند و دل‌ها را به هم نزدیک‌تر.

بخش اول جلسه که سخن و نقد و را‌ه‌کارهای همکاران حاضر بود آغاز شد و محورهای اصلی و اجمالی‌ آن‌ها را می‌توان اینگونه برشمرد:

علل اصلی عدم فعالیت وبلاگ‌ها چون گذشته ، آفات کم کاری در وبلاگ‌نویسی ، ارتباط و تکنولوژی‌های نو ، تمرکز وبلاگ‌ها ، آزادی بیان و اندیشه در وبلاگ‌ها ، تشخیص و تئوریزه و قانونی کردن مطالبات و بیان و تشریح آن وهمچنین تولید دانش صنفی و پیگیری آن در وبلاگ‌ها ـ توسط نگارنده بعمل آمد ـ ، اخلاق صنفی در گروه‌های مجازی ، تمرکز بر پارسونداربه عنوان سایت رسمی جامعه مجازی .

البته تصمیم شورا به جهت محدودیت همایش عدم تصمیم‌گیری در موضوعات در صلاحیت همایش‌ها بود که این موضوع کاملا رعایت شد تا جایی که انتخاباتی که بر اساس شیوه نامه شورایعالی بایستی به عمل می آمد انجام نشد و همچنین بیانیۀ پایانی که مرسوم همایش‌ها و مصوب شورا بود جای خود را به اطلاعیه ای داد که در این وبلاگ منتشر شده است . علیرغم برخی زمزمه‌های عجولانه که از سر جوانی یا نبود آگاهی پیش و پس همایش وجود داشته ، این همایش نیز مانند هشت همایش قبلی محل همدلی و هم‌رنگی و اصرار بر مطالبات صنفی و اعتلای جایگاه دفاتر بود .

نشست صبح نشان داد هم‌دلی ها بسیار ، سخنان هم‌سان و خواست‌ها فراوان است و همه آماده تلاش و گام نهادن درمسیر مطلوب می باشند اگر چه در راه و روش تفاوت سلیقه و نظر وجود داشته باشد . این نقطۀ امیدی مثبت در همه همایش‌ها بوده و هست .

جلسه بعد‌ازظهر برخلاف جلسه صبح که در سالن هیأت مدیره کانون و مختص اعضای جامعه مجازی بود ، در سالن عمومی کانون برگزار گردید و این نشان خروج از اختصاصی بودن جلسه و حضور دوستان و همکاران و مسئولین بود . وقتی که فرامرز جمشیدی کاری را به عهده می‌گیرد نه فقط سنگ تمام می‌گذارد در حدی که خویش ـ و حتماً همکارانش ـ را می‌آزارد که همیشه باید منتظر شگفتی‌های شیرین باشی . اولین آن حضور مجری توانا جناب دکتر فرزاد جمشیدی بود که سحر بیان دارد و سلاست گفتار و حافظه پایدار . شهامت در سخن و رمز و راز گفتن . نثرش به شعر می ماند و غوغا می کند در دکلمه و نظم . مبهوت می شوی و سراسر ذوق و شور . این‌گونه بود که آغاز برنامه را به سرود ملی و تلاوت یکی از برجسته‌ترین قاریان کشور سپرد و تا پایان جلسه کام دوستان را به سخنان شیرین نمود و دامنی از گل نثار همه کرد از بوستان ادب و بیان‌اش .

حضورجناب آقای دکتر احمد تویسرکانی و معاونین محترم ایشان علاوه برآن که به جایگاه جامعه مجازی دفاتر اسناد رسمی رسمیت داد ، سخنرانی ایشان نشان از آشکار بودن انسجام دفاتر در بیان خواست‌ها و اعتلای جایگاه علمی و صنفی دفاتر از طریق انتشار مطالب در وبلاگ‌ها و وبسایت‌ها بود که اوج آن را ایشان در موضوع ثبت آنی دانست . ذکر خیر از همکار عزیز و غایب‌‌مان جناب آقای خادمی و ابراز خرسندی از حضور در جمع سردفتران فرهیخته و همچنین تأکید بر استفاده از توانائی علمی و نشر آن در وبلاگ و وبسایت در جهت تثبیت جایگاه اسناد رسمی و آینده استفاده از تکنولوژی روز در دفاتر مجموعه سخنان ایشان را تشکیل می داد .

پیش از آغاز سخنرانی معاونت محترم قوۀ قضائیه ، مسئول کمیته اجرائی شورایعالی در سخنانی مبسوط ، گزارشی از جامعه مجازی سردفتران و دفتریاران وبلاگ‌نویس و تلاش‌ آنان تا رسیدن به جامعه مجازی دفاتر اسناد رسمی و تشکیل شورایعالی ، در حضور ریاست سازمان بیان نمود که مبین لزوم کارائی بیشتر برای رسیدن به اهداف می بود .

پس از سخنان جناب تویسرکانی بار دیگر فرزاد جمشیدی عرصه سخن را بدست گرفت و با بیانی سحر انگیز به توصیف مردی پرداخت که در اوج فروتنی پرچمدار و مصدر تشکیل جامعه مجازی و حرکت آن تا کنونی بوده و اکنون که به افتخار بازنشستگی از یک عمر تلاش صادقانه و امانت‌داری در سمت سردفتری اسناد رسمی نائل آمده جای آن دارد که در این مجلس گرانسنگ به پاس او از جای برخواست و به وی و تلاش او احترام گذارد . سخن از سیدعلیرضا طباطبائی سردفتر دوست داشتنی 3 یزد بود .

لوح وزین یادبودی که از سوی جامعه مجازی و شورایعالی مزین به متن تقدیر زیبایی بود ، به همراه مجموعه سه جلدی دیوان ماندگار شاهنامه فردوسی ، احیاگر زبان فارسی که به سفارش اعضای شورایعالی و سلیقه و تلاش همکار گرامی و عضو شورایعالی جناب آقای رسولی در مشهد تهیه شده بود توسط ریاست سازمان و اعضای هیأت مدیره تقدیم وی گردید و ایشان نیز معاونت محترم قوۀ قضائیه را با هدیه شاهنامه فردوسی در پاسداشت بازنشستگی خود شریک نموده و صفای باطنی کاتبین بالعدل را شناسانید .

شکوه مراسم اعلام نشده چنان شگفتی آفرید که بهت حاضرین همراه با شور و هیجان واشک شوق بود وتبریک و شادباش .

این پایان کار نبود . هنوز ساعتی فرصت بود که دوستان برای آخرین بخش از برنامه در سالن هیأت مدیره حاضر و برجای خویش قرار گیرند تا آخرین سخنان را ازهمراه همیشگی جامعه مجازی یعنی جناب دشتی اردکانی رئیس هیأت مدیره کانون که در همه حال همکاری و همراهی خود را به منصه ظهور رسانیده بشنوند . وی با خیر مقدم و شوق دیدار یکایک همکاران و آرزوی همایشی پرشکوه‌تر سخن را آغاز و با بیان سخنانی که از دل بر می آمد ادامه و در پایان افقی را برای آینده دفاتر اسناد رسمی توصیف کرد که که ابتدای آن انسجام و پایان آن گام نهادن در مسیری مستمر و اساسی برای آینده شغلی و حرفه‌ای تمامی دفاتر بود .

مانند همۀ همایش‌‌ها وقت وداع رسید و امید به دیداری دوباره . عکس های یادگاری و دست‌ها بود که به مهر ردوبدل و آغوش‌ها بود که برای وداع گشوده می‌شد . حرمت پیش‌کسوتان چون همیشه پاس داشته می‌شد و زبان از وصف سعادت دیدار کوتاه . همایش نهم روزی بود ولی روزگاری داشت جدای همه همایش‌‌ها . به امید دیداری پرشکوه در همایش دهم .


برچسب‌ها: نهمین همایش جامعه مجازی دفاتر اسناد رسمی, سید علیرضا طباطبائی, دکتر احمد تویسرکانی
|+| نوشته شده توسط علی امینی در شنبه هفتم آذر ۱۳۹۴ و ساعت 5:57  
 شکوه بازنشستگی

 

هر آغازی را پایانی است ولی هر پایانی می تواند خود آغازی باشد همچون زایشی نو و حیاتی دوباره . بازنشستگی اصطلاحی است که در مورد پایان کار شاغلین به کارهای کشوری و لشکری به کار برده می شود و جامعه شناسان و روانشنان و پژوهش‌گران امور اجتماعی دوره بازنشستگی را به عنوان مبحثی مستقل که دارای عوارض و نتایجی است مورد بحث وبررسی قرار میدهند . برخی آن را پایان عمر مفید یک انسان می‌دانند . برخی بازنشسته‌گان به فراموشی سپرده می شوند و رابطه‌ آنان با شغل‌شان گسسته می‌شود و برخی تا پایان عمرطبیعی خویش درگیر کار خود هستند . این دسته هم دو گونه‌اند . برخی درگیر فجایع دوران کاری خود هستند و باید پاسخ کارهای کرده و ناکرده خویش بدهند ولی برخی تجربیات و دانش‌ گران‌بهای‌شان چون دُر و گوهر خریدار دارد و در محفل خود بالانشین هستند و محترم و هر جا گام می‌گذارند کلاه‌ها به افتخارشان از سر برداشته می شود ، تجربیات‌شان ارزشمند و آموخته‌هایشان را در هیچ کلاس و کتابی یافت می نتوان نمود . اینان افتخار صنف خویش بوده حضورشان به جایگاه شغلی افتخار داده است . شَرف المکان بِالمکین .

یکی از این افراد همکار بزرگوار و ارجمند ما جناب آقای سید علیرضا طباطبائی بافقی سردفتر بازنشستۀ دفترخانه شماره 3 یزد می باشد که سال 1394 پایان دوره اشتغال او در دفترخانه و زایش دوباره وی به عنوان سردفتری کارآزموده ، عالم و کاردان می باشد . طباطبائی که دانشنامۀ حقوق خود را از دانشگاه تهران دریافت نموده بود اگرچه در دفترخانه فرسوده شد ولی همچون یک جوان توانا است و در بیان خواست‌های صنف شهامت دارد .

طباطبائی همچون یک جوان فعال .

طباطبائی همچون یک جوان تیز هوش و سریع الانتقال .

طباطبائی همچون یک جوان مبدع و مبتکر .

طباطبائی از تکنولوژی روز بهره می برد و پا به پای جوانان بلکه بهتر از آنان به تکنولوژی روز دفاتر آشنا.

طباطبائی دانشنامه سیار و جامع  ثبت آنی .

طباطبائی به حواشی دفتر مانند مسائل اداره کار و غیره آشنا

طباطبائی اولین وبلاگ‌ نویس در حوزه دفاتر اسناد رسمی

 طباطبائی .... و طباطبائی پایه گذار جامعه مجازی سردفتران و دفتریاران بود و به همین تعداد طباطبائی که شمردم بر صدر همایش‌های جامعه مجازی نشست . اولین رئیس شورایعالی جامعه مجازی شد . در اولین کانون یزد عضویت یافت . دانش و تجربه و جایگاه او هرگز از تواضع‌اش نکاست . مصداق درخت هر چه بارش بیش سرش فروتر بود . اخلاق حسنۀ و متانت او نشان از سیادت‌اش داشت . او مورد احترام تمامی سردفتران بود و می ماند .

گرچه بازنشستگی طباطبائی زایشی نو است ولی از این که از مشکلات سردفتری که خود آن را به عنوان «میرزا بنویس» «سرابی فریبنده» می خواند آسوده شده به ایشان تبریک می گویم ولی از این‌که از جایگاه سردفتری جدا شده ابراز تأسف می کنم و اگر نتوانسته ام ذره‌ای از احساس ارادت و شاگردی خود به ایشان را بیان و ادا کنم پوزش خواسته و برای ایشان در همه حال تندرستی و عزت روزافزون را مسئلت نموده و سایه‌اش بر شاگردان معنوی بی‌شمارش گسترده باد .


برچسب‌ها: سید علیرضا طباطبائی, بازنشستگی, سردفتر
|+| نوشته شده توسط علی امینی در شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۴ و ساعت 22:16  
 از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است . شریک غم حضرت دوست

خواستم در همراهی و شراکت در مصیبت با استاد گرانمایه و همکار عزیز و ارجمند جناب آقای طباطبائی که یکی از سررشته های محبت مان افتخار همکاری در جامعه مجازی سردفتران است مطبی بنگارم دیدم همکار ارجمند و خوش قریحه مان سرکار خانم سهرابی مطبی نگاشته اند با خویش گفتم چه بهتر از سخن دوست در تعزیت و همراهی با حضرت دوست .

ضمن عرض تسلیت و تعزیت و همدردی با جناب آقای سید علیرضا طباطبائی بافقی « میرزا بنویس »  و آرزوی صبرو بردباری برای ایشان و سایر بازماندگان محترم ، با اجازه سرکار خانم سهرابی مطلب را عیناً از وبــلاگ وزین شان نقل می کنم .

 

مسافری از تبار طلا

نویسنده: چه تفاوت دارد؟ - ۱۳٩٢/٦/٢

 

درد که سنگین می‌شود رنج که تلخ‌تر از حد می‌شود تلخی که به اوج قله‌های بی‌نهایت و پر زجر صعود می‌کند و شرحه شرحه می‌شود دل از عمق مرارتی که بر دل دوست نشسته است چنان لحظه‌هایش به قعر سکوتی عمیق نزول می‌کند که زبان را یارای حرفی نیست و کلمات را یارای حکمرانی بر بیان درد نیست و کلمات قاصر می‌مانند قاصرتر از همیشه برای بیان خرده کلماتی حتی برای بیان آرزوی تسلایی هرچند کوچک به دل پردرد دوست.

حالا این ما و این زندگی و این لحظه‌های پیچیده‌ی رنج روزگار بر دوشهای مردی از تبار استواری و توازن و اعتدال و صبر و حوصله و آرامش و بلندای طبع و مهرآگینی نگاهشان به تمام آدمهایی که در شعاع پربرکت وجودشان می‌زیند.

حالا این ما و این قصه‌ی دیرینه‌ى دلدادگی مادر و فرزند و رنج عظمایی که از این جدایی بعد از یک تاریخ زندگی می‌گذرد بر دل حضرت دوست.

حالا این ما و این لحظه‌های پررنجی که می‌گذرد بر استاد بزرگوار حرفه‌ی سردفتری جناب آقای سردفتر طباطبایی گرانمایه و غم سفر "مادر" بزرگوارشان که بی‌شک روز و روزگار و لحظه‌ها و زندگی را برای ایشان ثقیل و دردناک نموده است این اتفاق پررنج و درد و زجر و تلخ و تلخ و تلخ و تلخ و تلخ تر از تلخ...

حالا این ما و این روزگار و تلخی و درد از دست دادن "مادر" برای گرانقدری که همیشه مامن تمام افرادی بوده و هستند که در دوردست ترین نقطه‌های جغرافیایی حتی از ایشان باشند اما به محض برخوردن به مشکل و مشکلاتی پناه به امدادهای همیشگی ایشان می‌برده و می‌ىرند و بزرگمردی‌ها و مناعت طبع و بزرگواری بی مثالشان نشان از رشد و به بالندگی رسیدن در دامان حضرت پدر و مادری آنقدر بزرگ‌منش و والامقام دارد که فرزندی چنین نیک به روزگار تقدیم داشته‌اند.

و چه کنیم که زبان را یارای تسلیت نیست و دستانمان به کلمات نمی‌رود برای پیوسته کردن کلمات منقطع رنج‌زده و نگاه را یارای همراهی نیست با گامهای پررنج ایشان از غمی که رقم خورده در لحظات ایشان این روزها.

جناب آقای طباطبایی عزیز کلمات هم نگاشتن تسلا بر غم پر حجمی که بر شما سیطره افکنده را تاب نیاوردند. محزونیم از حزن نشسته بر دلتان و چه بگوییم جز اینکه ما را در غم خود شریک بدانید و دعا می‌کنیم برای آرامش روح بزرگوارمادرتان و از خداوندگار برای وجود نازنین شما و خانواده محترمتان آرزوی صبوری و تحمل این رنج عظیم را داریم. ما را در غم خود شریک بدانید و انشاله جایگاه رفیع حضرت پدر و مادر به جوار رحمت ایزدی پیوسته‌تان در آرامش و شادی تسلای وجود پربرکت شما باشد.


برچسب‌ها: سید علیرضا طباطبائی, میرزا بنویس
|+| نوشته شده توسط علی امینی در یکشنبه سوم شهریور ۱۳۹۲ و ساعت 10:46